این طرف
سبزه ای دم اذان
لابلای سنگفرش ها
در پیاده رو
جانماز خویش را گشوده است
هیچ فکر آبرو نمی کند
آن طرف
در میان باغچه
هیچ غنچه ای
خنده بی وضو نمی کند
ماولی
هیچ گاه
آنچنان و اینچنین نبوده ایم
ما که جز وبال شانه ی زمین نبوده ایم
این طرف
سبزه ای دم اذان
لابلای سنگفرش ها
در پیاده رو
جانماز خویش را گشوده است
هیچ فکر آبرو نمی کند
آن طرف
در میان باغچه
هیچ غنچه ای
خنده بی وضو نمی کند
ماولی
هیچ گاه
آنچنان و اینچنین نبوده ایم
ما که جز وبال شانه ی زمین نبوده ایم
ن راه پیش داریم ، ن پس
رضا به داد ما برَس
زندگی مون پر از مگس
رضا به داد ما برَس
خسته و وامانده دلم ، همش اسیر واهمس
رضا به داد ما برَس
تو این قفس اسیرم و نگام به سوی پنجرس
رضا به داد ما برَس
تو حرمت پر زدنام انگار دیگه یاد تو نیست
بابا اینم ، همون یرس(یارو) ،
رضا به داد ما برَس....
کاری از صفا سوتی(علیرضا زرقی)نمی دونم شاعرش کیه اما زیباترین شعر عمرمه از وبلاگ بهای حقیقت تو بلاگفا گرفتم
خیز تا معتکف خانه خمار شویم
سر به پیشش بسپاریم و سبکبار شویم
زلف ساقی به کف آریم و به بانگ دف و چنگ
مست از خانه سوی کوچه و بازار شویم
دم به دم با رخ افروخته از آتش می
همچو طاووس پی جلوه و رفتار شویم
با نسیمی که ز کوی مه کنعان آید
زشت باشد به تنعم سوی گلزار شویم
کام ما بس ز تو کز کوی تو بویی شنویم
ما که باشیم تو را طالب دیدار شویم؟
آخر از خمر جنان مست چو باید بودن
ما که مستیم از اول، ز چه هوشیار شویم؟
خستگان را زشکر خنده دهد آب حیات
خوش طبیبی است بیا تا همه بیمار شویم
از پس مرگ چو خاک قدمی باید بود
به که خاک قدم شاه جهاندار شویم
لبت آکنده از خنده تنت سرحال وسر زنده
دلت ،
" آزاد، "
" رخشنده ،"
نگاهت ،
"گرم "
"گیرنده "
و صدها سال
انشاالله
پاینده
زادروزت مبارک
فرخنده
به پایان آمد این قصه
حکایت هم چنان باقی
« به صد دفتر نشاید گفت حسب الحال مشتاقی »
عبدالرسول زرین متولد سال ۱۳۲۰، کهگیلویه و بویر احمد اعزامی از اصفهان لشکر امام حسین تک تیرانداز ایرانی در جنگ ایران و عراق بود. وی دارای بیش از ۷۰۰ شلیک موفق از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۲ در کردستان تا عملیات خیبر میباشد. اهداف وی نظامیان ارتش عراق و گروه موسوم به مجاهدین خلق بودند. او در نهایت در سال ۱۳۶۲ در عملیات خیبر با تیر مستقیم سربازان عراقی در حالی که قبلا در اثر انفجار خمپاره زخمی شده بود کشته شد. وی از اسلحه دراگونوف SVD دوربین دارد استفاده میکرد.
برگرفته از : ویکی پدیا
صد سلام ، آن ماه مشکین چشم سیم اندام را
صد درود ، آن نرگسِِ فتان خوش انجام را
گر نمی پرسی تو حالی از دل بی چارگان
صد خبر ، این مست لاکردار بی هنگام را
باز در کنج دلم نقش رویت برپاست
بی تو ای ماه زمین ، آسمان بی غوغاست .